السلام علیک یا باعبدالله الحسین |
تصـــــاویر حرم حضرت امام حسین علیه الســــلام زنده و مستقیــم |
چگونه با انگشت
از کلمات
اقایانوسی را می توان پیمانه کرد؟
بگذار بگویم
خون تو در اشک ما تداوم یافت
و اشک ما تداوم یافت
شمشیر شد
در چشمخانه ستم نشد
تو قران سرخی
((خون ایه)) های دلاوریت را
بر پوست کشیده صحرا نوشتی
و نوشتارها
مزرعه یی شد
با خوشه های سرخ
و هر ساقه
دستی و داسی و شمشیری
ریشه ستم را وجین کرد
واینک
مشتعل می کند
از غطبه سر گلگون حر
که بر دامن توست
ای قتیل
بعد از تو
((خوبی))سرخ است
گریه سوگ
خنجر
وغمت توشه ی سفر
به نا کجا اباد
با میوه سرخ
با نهرهای جاری خوناب
با بوته های سرخ شهادت
وان سرودهای سبز دلاور
باغی است که باید با چشم عشق دید
اکبر را
صنوبررا
بوفضل را
ونخل سرخ کامل را
حر شخصی نیست
فضیلتی ست
از تو توشه بار کاروان مهر جدا مانده
ان سوی رود پیوستن
و کلام ونگاه
پلی ست
که ادمی را به خویش باز مگرداند
و توشه را به کاروان
اما دامنت:
جمجمه عاریه را
در حسرت پناه یافتن
و تبار جنون
خون تو در شن خروشد
و از سنگ جوشید
ای باغ بینش
ستم دشنمی زیباتر از تو ندارد
و مظلوم یاوری اشنا تر از تو
توکلام فشرده تاریخی
کربلای مصاف نیست
منظومه بزرگ هستی ست
واتمنا بعشر
اه
در حسرت فهم این نکته خواهم سوخت
که حج نیمه تمام را
در استلام حجر وانهادی
و در کر بلا
با بوسه بر خنجر تمام
کردی
مرگ تو
مبدا تاریخ عشق
اغاز رنگ سرخ
معیار زندگی ست
خط با خون تو اغاز می شود
از ان زمان که تو ایستادی
دین راه افتاد
و چون فرو افتادی
حق برخاست
تو شکستی
و((راستی))درست شد
و ازرواندی خون تو
بنیان ستم ست شد
در پایان مرگ تو
بهاری جوانه زایید
گیاه رویید
درخت بالید
کجای خدای در تو جاریست
کز لبانت ایه می ترواد؟
عجبا!
عجبا از توعجبا!
حیرانی مرا پایانی نیست
و هیچ شاخه نیست
که شکوفه سرخ ندارد
و اگر ندارد
شاخه نیست
هیزمی ست نارورا بر درخت مانده
توراز مرگ را گشودی
کدام گره با ناخن عزم تو وا نشد؟
شرف به دنبال تو
لایه کنان می رود
تو فراتر از جمعیتی
نماز نیتی
یگانه ای وحدتی
اه ای سبز!
ای سبز سرخ
ای شریف تر از پاکی
نجیب تر از خاکی
این شرین سخت
ای سخت شرین!
تو اب تاریخ را خون انداختی
ای بازو حریر
شاهین میزان
مفهوم کتاب معنای قران!
نگاهت سلسه تفاسیر:
گامهایات وزنه ی خاک
و پشتوانه ای افلاک
وهمواره
مزرعه سرخ است
ان باغ مینو
که در صحرا تفته کاشتی
یا ثارا...
با تشکر آقا حسن م برای متن |
همه چیز ازگفتن خاطره های شیرین شب یلدا شروع شد واولین ساعات زمستان،وحالا این سنت به وبلاگها و دنیای مجازی هم سرایت کرده.
هرچند ناخواسته اما خوب لطف دوستان شامل حال من هم شد وبه بازی زمستانی دعوت شدم.
خصوصیات: من یکم با بقیه متفاوتم مثلا از قورمه سبزی خوشم نمیاد اخ میمیرم واسه بستنی - پیتزا همبر و هات داگو و لازانیا هم عشقه منه تو سنتیا هم - فسنجون و قلیه ماهی (جنوبیه) - من زیاد تو مد نیستم ولی شیک میگردم - موسیقی رو باصدای وحشتناک بلند دوست دارم - در حدی که شیشه ها بیاد پایین
با همه دوست میشم ولی رفیق کم دارم چی شد؟
چند وقت پیش داشتم تو چهار باغ مرفتم سینه سپر یهویی خدا زد ژس کلمون با مخ اومدیم پایین ( هرموقع اینکارو میکنم همین میشه به من قیافه گرفتن نیومده )
اولین تجدیدیمو سال چهارم دبستان گرفتم
اهان راستی من همیشهسر وقت میرفتم مدرسه براهمین منو یه بار گذاشتن مبسر کلاس از اون موقع همیشه تاخیر داشتم - و به همین خاطر با چکو لغت از سمت مبسری عزل شدم
چند وقت ژیش تو دانشگا برای اولین بار به صورت کانکرستری وارد یکی از کلاس ها شدم دیدم یه نفر مثل کاغذ افتاد رو زمین یکی از دخترای کلاس بین در و دیفال تبدیل به احسن شد بود
حرف اخر - خدابگم فرنوش خانم خدا چی کارت کنه منو به این بازی دعوت کردی الهی سوکس شی
یکی از همین روزای گم شده
یکی از همین روزای بی نشون
تو همین ثانیه های در بدر
تو همین دقیقه های نیمه جون
تو میای میای به دادم میرسی
تو میای که گریه خوابم نکنه
شب خستگی به رویم نرسه
صبح آینه جوابم نکنـــــه
تو همین شبای بی تو بی سحر
تو میای ستاره در بدر نشه
تو میای آینه آروم بگیره
شب عاشقا با گریه سر نشه
تو که بودنت امید زندگی
تو که دیدنت دلیل بودنه
از تو گفتن اسم و رسم عاشقا
از تو خوندن همهء عشق منه
از تو خوندن همهء عشق منه
عمریه پنجره های خونه رو
به هوای دیدنت وا میکنم
توی نقره ریز اشک و آینه
تو رو گم نکرده پیدا میکنم
تو رو گم نکرده پیدا میکنم
تو همین روزا به دادم میرسی
تو همین روزای بی تو بی نشون
تو همین ثانیه های در بدر
تو همین دقیقه های نیمه جون
تو همین دقیقه های نیمه جون
تو همین دقیقه های نیمه جون
میتونید صدای گرمشو از لینک زیر بشنوید